دیشب حوصلم سر رفته بود اساسی! زنگ زدم به یکی از دوستام (البته از نوع دختر) یکم با هم حرفیدیم و حالم خوب شد! یعنی خیلی خوب!! بهش گفتم: یه ماجرایی هست که حسابی فکر منو به خودش مشغول کرده... باید دربارش با یکی حرف می زدم، این بود که دیگه مزاحم تو شدم. گفت: مزاحم چیه؟! باعث خوشحالیه اگه بتونم کاری انجام بدم برات! گفتم: وای تو چقد ماهی! حرف نداری! گفت: نمی خواد خرم کنی! بگو بینم چی شده؟ بگو دیگه! مردم از فضولی! گفتم: راستش... چطور بگم؟! گفت: اون شکلی که از همه راحت تره! گفتم: یه دختره هست که من... دوستش دارم! یه لحظه مکث کرد و بعد سعی کرد به روی خودش نیاره و عادی جلوه بده قضیه رو... گفت: ا چه جالب، اونم دوستت داره؟ گفتم: نمی دونم! فک نکنم دوسم داشته باشه. گفت: تو از کجا می دونی؟! ... باید خل باشه اگه دوستت نداشته باشه! گفتم: کاش می دونست که چه احساسی بهش دارم! گفت: خب برو بهش بگو. گفتم: آخه دوسم نداره! گفت: از کجا اینقد مطمئنی؟... چیزی نگفتم و بعد ادامه داد و گفت: باید بهش بگی! چون بهترین کار ممکن همینه. گفتم: حالا چی بگم؟ گفت: بهش بگو که چقد دوسش داری...! گفتم: من هر روز این کار رو می کنم! گفت: منظورت چیه که هر روز این کار رو می کنی؟! گفتم: من همیشه باهاشم... اما... می دونی؟! من واقعا دوسش دارم! گفت: می دونم چه احساسی داری، چون یکی هست که من خیلی دوستش دارم ولی اون دوستم نداره! گفتم: ببینم، تو کیو دوس داری؟ شیطون!! گفت: یه پسر ررو! گفتم: اینطوریاست دیگه... ولی ناراحت نباش... چون اون دختره هم منو دوس نداره! گفت: نه، دوستت داره! گفتم: از کجا می دونی؟ گفت: آخه کیه که دوستت نداشته باشه؟! گفتم: همه! مثلا تو! گفت: اشتباه می کنی، من دوستت دارم! گفتم: منم دوستت دارم!! گفت: مرسی! چیکار می کنی حالا؟ بهش می گی؟ گفتم: من چند لحظه پیش اینکارو کردم
Oct 9, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
سلام لطفا به وبلاگ من هم سر بزنید .و منو به دیگران معرفی کنید تابه محبوبم برسم .
خواهش میکنمhttp://alinazarii.blogfa.com/
Post a Comment